۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه
۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه
۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه
آقای خامنهای! اگر ریگی به کفش نداری، پرونده اختلاس خیابان فاطمی را به جریان بینداز
آمدند و گفتند رهبرشان با ادامهی بررسی پرونده اختلاس خیابان فاطمی مخالف است و بیسر و صدا پرونده را به بایگانی سپردند! چرا؟ مگر در بررسی اختلاس مربوطه که با شرکت بیمه پیوند داشت و طی آن میلیاردها تومن جابجا شده بود، چه دستهایی را رو میکرد؟ احمدینژاد و همدستانش از جمله محمد رضارحیمی معاونش دستانشان در این اختلاس ردیابی شده بود. آنها از پولهایی که از این طریق بالا کشیده بودند، مقدمات تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و در پی آن کودتای انتخاباتی را تدارک دیده بودند. چند نماینده مجلس برای تسویه حسابهای گروهی و نه از سر دلسوزی، پای این پرونده را به میان کشیدند و آنجا که با هشدار احمدینژاد به خامنهای مبنی بر هزینه کردن پولهای اختلاسی در فراهم سازی بستر کودتای انتخاباتی ۸۸ و اثر برجستهی آن در پیروزی کودتا، رهبر دستور توقف ابراز هرگونه حرف و حدیثی را پیرامون این پرونده صادر کرد، به ناگهان همه پا پس کشیدند و پرونده از فضای رسانهها محو گردید
به باور من رو شدن پرونده اختلاسی ۳ هزار میلیاردی که در چند هفته اخیر سر و صدای زیادی به پا کرد، فرصتی برای رژیم فراهم نمود تا سرپوشی برای محو کردن پرونده خیابان فاطمی از اذهان جامعه و نوعی انحراف افکار عمومی از مسایل با اهمیتتری که رژیم با آنها دستبگریبان است، بوجود آید. چنین به نظر می رسد که طرح و پیگیری پرونده اختلاس ۳ هزار میلیاردی به مراتب کمخطرتر از سایر پروندههایی است که به نوعی در آشکارسازی کودتا نقش پر اثر میتواند داشته باشد. حداکثر پیامدی که بررسی پروندهی ۳ هزار میلیاردی میتواند داشته باشد، دراز کردن اختلاس کنندگان و چند مدیر بانک و نهایتا استیضاح یک وزیر گمنام است که نه تنها رژیم را به خطر نمیاندازد که آنرا از منظر عدالتخواهی شهرهی اذهان داخلی مینماید
آقای خامنهای! اگر ریگی در کفش نداری دستور به جریان افتادن پرونده خیابان فاطمی را در یک دادگاه صالحه و نه در پشت درهای بسته، صادر کن تا معلوم شود رییس جمهور محبوب و همفکر شما چگونه به رییسالوزرایی دست یافت و نیز آشکار شود چه کسانی بصیرت داشتهاند و چه کسانی بیبصیرت بودهاند
۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه
سی ویکم شهریور است همین روزها - آری اینچنین بود که تهران بمباران شد: اما عجب پوست کلفت شدیم ما بعدها
عکس تزیینی از بمباران گوشهای از کشور
طرفهای ظهر بود و داشتم میرفتم یکی از دوستانم را که کارگاهی توی جاده مخصوص کرج داشت، ببینم. از قبل قرار گذاشته بودم که سر راه ناهار بگیرم و ببرم باهم بخوریم. یه چلوکبابی می شناختم به نام چلوکبابی سعید. غذا را سفارش داده بودم و مسول مربوطه داشت برام بستبندی میکرد که صدای عجیب و غریبی که به عمرم نشنیده بودم، تمام محوطه چلوکبابی را لرزاند و خودم نیز سراسیمه به بیرون از چلوکبابی دویدم. روبروی چلوکبابی یک ساختمان اداری چند طبقه شیشهای بود اون دست جاده که دقیقا یادم نیست مربوط به کدام شرکت و کارخانه بود. ناگهان تمام شیشههایش را فروریخته یافتم. همه وحشتزده به کنار جاده ریخته بودند. غذا را گرفتم و با توجه به ۱۰ دقیقه فاصله با دوستم، به سمت کارگاه او عزیمت کردم. در همین فاصله که به سمت غرب در حال رانندگی بودم دو هواپیمای جنگی سیاه رنگ را دیدم که در فاصله بسیار پایین از روی کارخانجات ایران خودرو، گذشتند، غرشکنان. جدا ترسیده بودم و نمیدانستم چه اتفاقی افتاده. در همان لحظه دود و آتشی از میانهی کارخانه نیز شعله کشید که یکی دوساعت بعد فهمیدم هواپیماها عراقی بودهاند و دود و آتشِ کارخانجات ایران ناسیونال از بمبهایی بوده که آنها ریختهاند اما ظاهرا یک منبع آب را داغون کرده بودند. بعد از صرف غذا با دوستم، دیدارمان را کوتاه کردیم و او هم کارگاه را زود تعطیل کرد و موقعی که راهی تهران بودم از عدهای شنیدم که عراقی ها به تهران حمله کرده اند: آری اینچنین بود که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تهران مورد حمله قرار گرفت و آغاز جنگ خانمانسوز ایران و عراق. اما عجب پوست کلفت شدیم بعدها
۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه
به کجا چنین شتابان؟: عکسهای کمتر دیده شده، از استاد شفیعی کدکنی
از راست: باستانی پاریزی - هوشنگ ابتهاج - شفیعی کدکنی
استاد کدکنی در آغوش استاد شجریان
استاد کدکنی در کلاس درس با دانشجویان
در سوگ قیصر امینپور
به همراه ایرج افشار
به کجا چنین شتابان؟ سرودهای از دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا، هوس سفر نداری؟
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما.... چه کنم که بسته پایم....
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را
۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه
احساسات مردم جریحهدارشد، اما نماینده مجلس، خواستار ماستمالی پرونده شکارچیان گردید
همانگونه که تصویر سایت دویچه وله میبینید، آمده است: انجمن حمایت از حیوانات کلیپی منتشر کرده که در آن شکارچیانی، مادهخرسی را در سمیرم کشته و شکم دو تولهاش را میدرند، در همین پیوند آزارشان نیزمیدهند و از اعمال خود فیلم میگیرند. دبیر انجمن به دویچهوله میگوید نماینده سمیرم در مجلس خواستار تخفیف مجازات عاملان شده است
***
خیلی جالب است! عمل شنیع و تاثربرانگیزی نسبت به حیوانات آنهم از نوع کمیابش، صورت گرفته، از شیرینکاری مربوطه فیلم تهیه شده و نهایتا احساسات مردم جریحه گشته، آنوقت مثلا نماینده مردم در مجلس که باید حساسیتش بیش از دیگران باشد، از دادستان می خواهد که پارتیبازی کند و در مجازات عاملان تخفیف دهد
خوب توجه کنید که چنانچه این رخداد در هر کجای دیگری از این عالم، روی میداد با توجه به مدارک و شواهد موجود، حساسیتهای جامعه و نمایندگانشان سبب میشد، اشد مجازات پیش بینی شده در قانون، برای چنین افرادی در نظر گرفته شود، اما در کشور ما تقاضای ماستمالی آنرا میکنند. فقط میتوانم بگویم متاسفم برای خودمان، که ریزهخواران سفره رژیم در هر لباس و منصبی که هستند، در ترویج خشونت نقش بسزایی دارند و در تقبیح آن، نیز بیخیال و بیمسولیت
۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه
خامنهای عمامهات را بگذار بالاتر: اینم از احمدینژادت، با۳هزارمیلیارد تومان دزدی، میشد بیش از۳۰هزاردستگاه آپارتمان ساخت
آقای خامنهای عمامهات را بگذار بالاتر: اینم احمدینژادت. محاسبهی بسیار سادهایست: فرض کنید قیمت تمام شده یک دستگاه آپارتمان ۷۰ متری برای یک خانوار تنگدست، برابر است با ۱۰۰ میلیون تومان. با پول دزدیده شده میشد ۳۰ هزار خانوار بدون سرپناه را صاحبخانه کرد! همین
اشتراک در:
پستها (Atom)