در جلسه روز یکشنبه مسولان جمهوری اسلامی با علی خامنهای، همه حاضر بودند جز رفسنجانی که ظاهرا به بهانهای - که بسیار شگفتانگیز مینمود - در آنجا نبود. تجربه نشان داده است آنگاه که رفسنجانی قصد داشته باشد به خامنهای کم محلی کند(ظاهر شدن هاشمی در مراسم افطار کارکنان مجمع تشخیص مصلحت و انتشار عکسهای آن، دلیل بر این مدعاست)، با توجه به آگاهی او از تقویم دیدارهای عمومی خامنهای به سفر میرود یا سر خود را به پروژهای گرم میکند، برخلاف سید محمد خاتمی که یکی دو مرتبهای تمارض کرد و بهدیدار «آقا» نرفت
آنطور که بهنظر میرسد روابط ایندو رفیق قدیمی که تا قبل از انتخابات ۸۸ در هر فرصتی قدمت و کیفیت رفاقت خود را به رخ مسولان و مردم میکشیدند، آنقدر تیره و تار است، که دیگر از ابراز ارادت به یکدیگر حذر میکنند. در تایید وجود کدورت مابین ایندو، میتوان به نکتهای که خامنهای دیروز اشاره کرد مبنی بر اینکه «...برخي سخنان و مطالب به ظاهر مصلحتجويانه كه مدعي از دست رفتن اعتماد مردم به نظام هستند» روی سخن او را اکبر هاشمی رفسنجانی دانست که طی چند نوبت، هشدار داده است که اشتباهات در اداره کشور زیاد است ونیز بگونهای مثلا دلسوزانه اظهار کرده است که نباید کارهایی صورت گیرد، تا اعتماد بین مردم و حکومت از بین برود
در رهگذر این اختلاف که برداشته شدن هاشمی از مسند ریاست خبرگان و سپستر تعیین هیات حل اختلاف بین قوای سهگانه کشور به سرپرستی هاشمی شاهرودی، آنرا ریشهدارتر نموده و تقریبا به مرحلهای رسانده که بازگشت به حالت عادی را ناممکن مینماید، اگر از جمهوری اسلامی چیزی باقی بماند، به باور من بازنده اصلی علی خامنهای خواهد بود که با از دست دادن رفسنجانی به عنوان یکی از بازوهای قدرتمند و با نفوذ، در درون حاکمیت، به تلههایی خواهد افتاد که عاقبت خوشی در انتظارش نمیباشد و اگر عمر این حکومت بهپایان رسد، که با توجه به شرایط بین المللی و داخلی بویژه اوضاع اقتصادی که اقتصاددانان پیشبینی میکنند از سهماهه آینده به بعد اوضاع کشور در بدترین شرایط عمر حکومت جمهوری اسلامی بسر خواهد برد، احتمال آن بسیار زیاد است، هردو در «آتش»ی که توسط مردم برپا خواهد شد، خواهند سوخت
اما با توجه به سخنان خامنهای پیرامون اوضاع وخیم جهانی و تاکیدش بر بررسی نقاط قوت و ضعف در داخل کشور میتوان چنین برداشت کرد، مسایلی طی هفتههای گذشته مطرح شده است که نشان از وحشت راس نظام از اوضاع - اعم از داخلی و بین المللی - دارد. سادهانگاری است که تصور کنیم اوضاع اقتصادی غرب آشفته شود و ترکش آن به کشورهایی با اقتصاد تکمحصولی مانند ایران که تمام درآمدش بر محور فروش نفت استوار است، نخورد. به عبارت روشنتر ایران از نخستین کشورهایی خواهد بود که از پیامد موضوع بحران، آسیب جدی میبیند و سر سالم از آن بیرون نخواهد آورد، ضمن اینکه از منظر تئوریهای مدیریتی، هنگامی که بحث تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف از درون بدنه کارشناسی کشور بیرون میآید و در سخنرانی های سیاسی توسط رهبر کشور مطرح می شود، بحران به حد اعلی رسیده است وشرایط بسیار اسفانگیز مینمایاند