باید خام خیال بود که تصور شود تاق آسمان پاره میشود و چیزی به نام آزادی به دامنمان میافتد. آزادی هزینه دارد. الان که دارید این مطلب را می خوانید پیش خود می گویید طرف دارد راجع به واضحات توضیح میدهد. بله گاهی توضیح واضحات لازم است، چرا که ممکنست ما را از خواب بیدار کند، اگر خودمان را به خواب نزده باشیم! به آمارها که نگاه کنیم متوجه میشویم که چه خونها داده شده و چه شهید-لالهزارهایی آبیاری گشته تا آزادی، آن نعمتی که بسیاری از آن محرومند و دیگرانی آنرا خواستهاند و بدست آوردهاند، برای بسیاری از کشورها حاصل شده است. در جنگهای استقلال آمریکا بین سال ۱۷۷۵ تا سال ۱۷۸۳ حدود ۲۵۰۰۰ نفر کشته شدند. در انقلاب فرانسه بین سال ۱۷۸۹ تا سال ۱۷۹۹ حدود ۵۰ هزار نفر کشته داشتند. در انقلاب مشروطه خودمان آزادی بدست آمد اما در نگهداشت آن کوتاهی به عمل آمد و کم کشته و مجروح و بی خانمان نشدند. در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت، ۳۰ تیر، ۲۸ مرداد و بهمن ۵۷ نیز در راه آزادی و استقلال کم نبودند که خون خود تقدیم کردند! ماجراهای دانشجویی ۱۸ تیر و جنبش سبز و اتفاقات پس از انتخابات ۸۸ نیز از یادهایمان نرفته که خونها داده شد
چگونه است که یکصد سال است که ما پیاده و آزادی سواره و ما بدنبالش افتان و خیزان و بینتیجه. براستی کجای کار ما ایراد دارد؟ یا به عبارت عامیانهتر گیرِ کارِ ما کجاست؟ پاسخ سوالهایی مثل سوالهای زیر شاید ما را به رهنمون باشد
آیا پشتکار ما دارای لغزشهایی است؟
آیا آنجا که باید باشیم نیستیم و آنجا که نباید حضور داریم؟
آیا همواره منتظر ظهور بودهایم؟
آیا به محض کشته یا زندانی شدن رهبرانمان کار را رها کردهایم و دستهایمان را به علامت تسلیم بالا بردهایم؟
آیا پنداشتهایم بدون دردسر، آزادی درب خانههایمان را خواهد زد؟
آیا بی عملی خودمان را به گردن فریبکاری رژیم نینداختهایم؟
آیا اندیشیدهایم که اول دیگران شروع کند، بعد ما به آنها بپیوندیم؟
آیا دقیقه نودی نبودهایم؟
آیا میوهچینی را به آمایش و کاشت، ترجیح دادهایم؟
آیا به همان اندازهای که در فکر بدست آوردن بودهایم، در اندیشه تعمیر و نگهداری نیز بودهایم؟
آیا به راههای سادهتر و کوتاهتر برای حل مشکلاتمان راغبتر نبودهایم؟
آیا خطر جستهایم یا با یک پِخ نهراسیدهایم؟
آیا ریسکپذیر بودهایم و جسارت بهخرج دادهایم؟
آیا چنانچه نتوانستهایم مساله را حل کنیم، صورت آنرا پاک نکردهایم و در میانهی راه آنرا رها ننمودهایم؟
آیا به منافع ملی بیش از منافع گروهی و به منافع گروهی بیش از منافع فردی، بها و اهمیت دادهایم؟
آیا همواره از اینکه بلای گندهتری نصیبمان نشده است، شکرگزار نبودهایم؟
آیا به کمترین چیزی که بدست آوردهایم، بهرغم اینکه دارای شایستگی بهتر از آن بودهایم، زود قانع نشدهایم؟
آیا تصمیماتمان همواره از سر تعقل بوده است یا بیشتر هیجانی عمل کردهایم؟
آیا به خرد جمعی بیش از عقل خود باور داشتهایم یا همواره خود را در همهی زمینه ها عقل کل دانستهایم؟
آیا فرهنگ «سپاسگزاری» و فرهنگ «معذرتخواهی» را در زندگی سیاسیمان رعایت کردهایم؟
آیا در امور سیاسی «سرِموضعی» عمل کردهایم یا آنجا که لازم بوده است، اشتباه خودرا به نقد کشیدهایم؟
آیا دمدمی مزاج و دهانبین نبودهایم و نیستیم؟
آیا زودباور و ساده اندیش نیستیم و نبودهایم؟
آیا در بسیاری مواقع، خوشبینی بیش از حد و در مواقعی بدبینی نامعقولانه نداشتهایم؟
آیا در حل اختلافات کهنه با سایر گروهها پیشقدم شدهایم؟
آیا در بسیاری مواقع، خوشبینی بیش از حد و در مواقعی بدبینی نامعقولانه نداشتهایم؟
آیا در حل اختلافات کهنه با سایر گروهها پیشقدم شدهایم؟
در یک جلسه با استفاده از تکنیک «توفان فکری» میتوان دهها از این دست سوال مطرح کرد و آنگاه به آنها و پاسخ هایش با تامل و شکیبایی اندیشید
منبع مورد استفاده برای آمار کشته شدگان جنگهای استقلال
wiki.answers.com
منبع مورد استفاده برای آمار کشته شدگان انقلاب فرانسه